معمولا نطفه اولیه یک پروژه صنعتی از یک ایده بعلاوه پشتوانه مالی شروع میشود. محرک های بروز این ایده میتواند افزایش سود، قدرت، اعتبار یا توسعه سهم بازار، افزایش کیفیت، افزایش رضایتمندی مشتری یا دلایلی از این دست باشد. خطرناک ترین اقدام در این مرحله آنست که ایده خود را بدون طی مراحل منطقی و به قول آقای دانیل کانمن، فقط بر اساس تفکر سریع و به نوعی با اعتماد به حس شهودی خود تبدیل به یک پروژه کنیم و با تمام توان خود بدنبال تحقق این پروژه و نتایج آن باشیم.
روتین ترین اقدام برای نزدیک شدن به یک تصمیم صحیح و ارزش بخش، اقدام به تهیه طرح مطالعه توجیهی یا Feasibility Study است. در تهیه طرح FS ، سه فاز اصلی داریم، مطالعات فنی، مطالعات بازار و مطالعات اقتصادی. اما نکته مهم در ترتیب انجام این مطالعه است.
بعبارتی؛ اول باید دید کف بازار چه خبره، بعد به سراغ مسائل فنی رفت و دست آخر مباحث اقتصادی. اشتباهی که خیلی از سرمایه گذارن و صاحبان ایده انجام میدهند این است که یا ابتدا مطالعات بازار انجام نمی دهند یا اگر انجام دهند بصورت صحیح انجام نمی پذیرد.
فرض کنید میخواهیم نوع خاصی از آجر با استفاده از مواد باطله کارخانه فرآوری زغال سنگ تولید کنیم. ممکن است کلیه تجهیزات و قیمت های آن و هزینه های احداث کارخانه و راه اندازی آن را بدانیم و طبق بررسی های اقتصادی، به این نتیجه رسیده باشیم که بازگشت سرمایه این طرح نیز رقم مناسبی هست، مثلا 3 ساله. نکته اصلی که باید در ابتدا به ان بپردازیم، همان هست که در آخر به آن دچار میشویم، فروش محصول. بله، بالاخره این همه طراحی و تامین و احداث کارخانه بخاطر فروش محصولی است که تولید شده، اگر نتوانیم محصول رابفروشیم، چرا اینهمه هزینه کردیم؟
مطالعات بازار صحیحی که در ابتدای کار انجام میدهیم قبل از شروع کار به مامی گوید که آیا فروش این محصول امکان پذیر هست و اگر هست به چه حدود قیمتی؟
در پست بعدی توضیحات بیشتری در خصوص مطالعات بازار ارائه میشود.