موانع ذهنی مدیر پروژه در شرایط عدم قطعیت

Illustration of mental barriers in uncertain times — person facing invisible glass wall

در مقاله قبلی در مورد شرایط عدم قطعیت صحبت کردیم و اشاره‌ای هم داشتیم به نمودار چالش–مهارت و اینکه چه شایستگی‌های رفتاری توی این شرایط برامون حیاتی هستن.
حالا در این مقاله می‌خوایم بریم سراغ یکی از مهم‌ترین موضوعات مرتبط با عدم قطعیت:
یعنی موانع ذهنی.

بذارید با یک داستان ساده اما عمیق شروع کنیم. شاید شنیده باشید:
در یک آزمایش، دانشمندی درون آکواریوم، یک صفحه شیشه‌ای شفاف بین یک ماهی شکارچی و چند ماهی کوچیک قرار داد.
ماهی شکارچی بارها به سمت طعمه‌ها حمله کرد، اما هر بار به مانع شیشه‌ای برخورد کرد.
نتیجه؟ بعد از چندبار تلاش بی‌نتیجه، دیگه جلو نرفت.
دانشمند شیشه رو برداشت، اما ماهی همچنان نزدیک نمی‌شد…
انگار که اون مانع هنوز سر جاش بود—نه توی آکواریوم، بلکه توی ذهن ماهی. این یه مثال خیلی واضح از مانع ذهنی‌.

این داستان، برای من یه نماد واقعیه از اون موانع ذهنی‌ای که توی ذهن ما شکل می‌گیرن، مخصوصاً وقتی با شرایط عدم قطعیت توی پروژه‌ها یا زندگی کاری‌مون روبه‌رو می‌شیم.
اون لحظاتی که با خودمون می‌گیم:
«می‌تونم از پس این بحران بربیام؟» یا بدتر: «اصلاً راه‌حلی وجود داره؟»

گاهی چیزی که ما به عنوان بحران می‌بینیم، در اصل نبود یک مهارته.
هیچ تاریکی‌ای وجود نداره؛ فقط نبود نوره که ذهنمون اونو تاریک نشون می‌ده.
هستی انگار می‌خواد به ما بگه: “این مانع، فقط توی ذهنته. بیا و اون مهارتی که لازم داری رو یاد بگیر.”
یعنی دقیقاً همون نقطه‌ای که باید به شایستگی‌های رفتاری‌مون رجوع کنیم.

چند مثال واقعی از موانع ذهنی در شرایط عدم قطعیت:

  1. یه پروژه صنعتی چند ماه عقب افتاده. مدیر پروژه که قبلاً تجربه بدی با پیمانکار قبلی داشته، این‌بار اصلاً سراغ مذاکره نمی‌ره.
    نه به خاطر اینکه مذاکره بی‌فایده‌ست؛ به خاطر اینکه ذهنش می‌گه: «جواب نمی‌ده!» این همون مانع ذهنی‌ه.

  2. مدیری که یک‌بار تصمیم‌گیری سریعش باعث خسارت شده، حالا انقدر می‌ترسه که اون‌قدر تعلل می‌کنه تا فرصت‌ها از بین برن.
    اینجا هم موانع ذهنی نمی‌ذارن تصمیم درست در زمان درست گرفته بشه.

  3. گاهی خود تیم پروژه قربانی این ذهنیت می‌شه. مثل جمله‌هایی که همه شنیدیم:
    «ما قبلاً هم امتحان کردیم، جواب نداد!»
    یا
    «فلانی هیچ‌وقت همکاری نمی‌کنه.»
    این‌ها همون باورهایی هستن که ممکنه واقعی نباشن، اما تا وقتی باورشون داریم، مثل شیشه‌ی نامرئی سد راهمون می‌شن.

چطور باید با این موانع ذهنی مقابله کرد؟

برمی‌گردیم به همون شایستگی‌های رفتاری که در اپیزود قبلی اشاره کردیم؛ این بار با تمرکز بر جنبه‌ی ذهنی:

  • خودآگاهی و خودکنترلی: یعنی بتونیم احساسات و پیش‌فرض‌هامون رو بشناسیم. مثلاً بپرسیم:
    «آیا این ترس از شکست، واقعیه یا ناشی از تجربه قبلیه؟»

  • خلاقیت و نوآوری: بعضی وقتا فقط کافیه از یه زاویه متفاوت نگاه کنیم.
    ذهنمون رو از چارچوب‌های قبلی آزاد کنیم تا راه‌حل‌های جدید به ذهنمون برسه.

  • رهبری: نقش مدیر پروژه فقط حل بحران نیست؛ بلکه باید به تیم کمک کنه از موانع ذهنی جمعی عبور کنن.
    مثلاً فضای امن برای ابراز نگرانی‌ها ایجاد کنه یا جملات محدودکننده‌ی تکراری رو به چالش بکشه.

در نهایت باید به یه اصل ساده ولی مهم برگردیم:
هستی هوشمندانه طراحی شده.
شاید این مانعی که جلوی راهته، در واقع یه دعوت‌نامه‌ست؛
دعوت به رشد، یادگیری و عبور از یه محدودیت قدیمی ذهنی.

جمع‌بندی

گاهی اوقات، مانعی که می‌بینی، واقعی نیست.
و راه‌حلی که نمی‌بینی، پشت همون دیوار ذهنیه که هنوز جرات نکردی ازش عبور کنی.

🟢 در مقاله بعدی، راهکارهایی عملی برای شناسایی و عبور از موانع ذهنی در شرایط عدم قطعیت ارائه می‌دیم؛ با تمرکز بیشتر روی شایستگی‌های رفتاری در عمل.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده + 14 =